خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است.
باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.
«فاطمه، فاطمه است»
.شهادت حضرت فاطمه را بر عموم شیعیان تسلیت می گویم
مادر به خدا ماه در این خانه توبودی
روشنگر این کلبه ویرانه تو بودی
از خاطر دلها نرود یاد تو هرگز
ای آنکه برای همه جانانه توبودی
(( ساحل ))
زادگاه و تاریخ تولد هیچکس در هیچ نقشه
و تقویمی نیست
چرا که آدمها هر لحظه در تپش قلب کسانی
که دوستشان دارند متولد می شوند ..
(( ساحل ))
روزهای بی تو ،
روزهای دلتنگی و تنهائیست ..
ومن بی پروبال دلم هوای با تو بودن میکند ..
چقدر ثانیه ها زود میگذرند ....
و چقدر فرصت داشتن تو اندک است و نیاز من بسیار...
چقدر بهانه ها اندک است و گلایه ها بسیار ....
و چقدر بودن بوی غربت میدهد بی تو ......
دلهاي بزرگ واحساس هاي بلند
عشق هاي زيبا و پرشکوه مي آفرينند....
زیبا بمان در پناه خالق فرداها..
یک شبی مجنون نمازش راشکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد برلب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او
گفت یارب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بی قرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
(( فریاد هاتف ))
تقدیم به عزیزی که فراموش کرده من با غمهایش دوستش دارم ....
غروب
***********************************************
سالها پیش با زبان عشق سرودم ....
اگر آن روز نمی خندیدی
حالا در دیده ی من اشک نبود
گرلبانم را نمی بوسیدی
بر لبم سوزش این درد نبود
با غمات شریک میشم
شادیات مال خودت
گریه هات به چشم من
خنده هات مال خودت
و بازم با صداقت در کلام
با التماسی عاشقانه
میخوانم برایت .....
من شریک گریه هاتم
نه رفیق خنده هات
من شریک دردهاتم
نه گریزان زغمات
من همان سنگ صبور سابقم
نه رفیق نیمه رات ..........
(( غروب ))
********************
خداوندا در این دنیای زیبا ...
در این دنیای شادی و پر از مهر و وفا
سهم من شد غم ،
دو رنگی .....
بی وفائی و ریا .....
خداوندا چرا ؟؟؟؟
به کدامین گناه ؟؟؟؟؟
((( آرام )))
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
آمدی .....
کلبه ام روشن شد از انوار عشق ...
آمدی ......
لحظه هایم پرشد از نور بهشت ....
آمدی در لحظه های مردنم ...
تو مسیحا نفسی
در بودنم ، در ماندنم .....
تو شکستی ، مهر سکوت را بر لبانم
آتش مهری شدی
در شب یخ زده ی ،
سرد زمستانم .....
آمدی با مهربانیهات
زمستانم بهار شد ...
آمدی ... خوش آمدی .. خوش آمدی .....
(( غروب ))
******************
برای او که دردش برایم رازیست .....
************
خدایا این چه دردیست ؟؟؟؟
که درمانش ندادی ......
خدایا این چه رازیست ؟؟؟؟
که راز دارش ندادی ....
من سکوت پرزدردش را حس می کنم
ناله های درونش را با گوش جان می شنوم
پس کو عدالت .....
کو سخاوت .....
(( غــــروب ))
********************
تقدیم به مهربانترینم ســــــــــــاحل
****************
تا تــو بودی ...
همه چیز رنگ بهار داشت .... ای گــــل
تا تــو بودی غم نبود ..
شادی فراوان ..... ای گــــل
صحبت از رفتن که شد ..
رنگ آئینــــه پرید .....
پـر پــــــرواز قنـاری ... شکــــــست ....
اشــــک از دیده چکید ..
لب ســــردم لرزید ....
بغضم با رفتن تو تـرکید .. ای گــــل
شــــــــانه هایم لرزید ...
زانــوانم سست شــــد ..
حسی نبود ...
حالی و احوالی نبود ...
بعد تو ای گــــــل من .....
هیچی نبود ....
بعد تو ای گـــــل من ...
سینه ی غمخــــــواری نبود ..
چشـــــــمان تب داری نبود ...
بعد تو .. شرم گناه ...
از بـوس آبــداری نبود ....
گـــل من . بعد تو . به خدا
زنـــدگانی مـــــــــــرده بود ..
به خــــدا بعد تو ....
هیچی نبود ....
(( غــــــروب ))
************************
تو میدانی ،
بی تو میمیرم ،
هر آن
تو میدانی ،
کس ندارم ،
در این جهان
تو خوب میدانی ،
بهترین یار منی
همدم تنهائی ،
در شب تار منی
من که میدانم بی تو هیچم
من که میدانم ، بی تو پوچم
من اگر هستم ،
هستی ام از هست توست
گر نباشی ،
نیستم ،
مرگ من در دست توست
فراموشم نکن ، بی تو هیچم
از یادم نبر بی تو پوچم
تا که هستی و هستم زتوست
گفتن دوستت دارم از نازی چشمان توست
بمان با من
بی تو هیچ و پوچم
بمان با من ........
(( غــــــــــروب ))
*****************
در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد .....
عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهاي کرد رخت ديد ملک عشق نداشت.....
عين آتش شد از اين غيرت و بر آدم زد
عقل ميخواست کز آن شعله چراغ افروزد .....
برق غيرت بدرخشيد و جهان برهم زد
مدعي خواست که آيد به تماشاگه راز.....
دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد
ديگران قرعه قسمت همه بر عيش زدند.....
دل غمديده ما بود که هم بر غم زد
جان علوي هوس چاه زنخدان تو داشت.....
دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد
حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت....
که قلم بر سر اسباب دل خرم زد
(( سمانه ))
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
دلم آشفته شد وقتی که رفتی ....
سزاوارم نبود ، آنچه تو کردی .....
*****
چه گناهی کرده بود این دل تنها ...
دلخوش از لبخندت ،
با سکوت سرد و تلخت ....
تو چه کردی با او ...؟؟؟؟
*****
در هوایت قصه ساز قصه ای شد ..
تا شود همدم سازت .....
تا بدانی در رهت از خود گذشته .....
با سرود شعر رفتن ......
تو چه کردی با او ؟؟؟؟؟
*****
این دل غمگین و تنها ...
که دلش ، دلخوش از لبخند توست .....
چه گناهی داشت ....؟؟؟؟
جز خواستن عشق و وفا ......
چه هوائی داشت .....؟؟؟؟؟
جز هوای داشتن مهرو صفا...
*****
چه سخت است بی خبر از تو ......
شب و روز را بهم دوختن ......
چه سخت است بشکند دل ....
به دست دلدار مهربانش ......
و .... نداند که گناهش چیست ....
و ... نداند که خطایش چیست .............
(( غروب ))
****************************
سلام
من کم ایمیل میزنم
اما دوست دارم ایمیلم هر چی باشه جواب داشته باشه
سرت شلوغه می دونم
من وبلاگ های عاشقانه رو نمی خونم
((( چون از همه عاشقترم )))
اما وبلاگ شما واقعاً ستاره است
قشنگ و زیبا ، ، ،
پر از تنهایی ، ، ، ،
پر از اندوهی که در اعماق صفحاتش خوابیده
اما عاشق همیشه غمگینه این از دلایل عاشقیه
(( مهدی -ف - تک ))
**********************************
سلام دوست مهربانم
دلم برای نوشته هات تنگ شده بود
مدتی بودسرنزده بودم ببخش
آخرین باری که برام ایمیل زدی خیلی گرفته وخسته بودی وغمگین
امیدداشته باش که انسان باامیدزنده است
نگرانتم امیدوارم که ازمشغله هات کم شده باشه
غم وشادی همسایه هستند.
خودت بخواه که درهاروبروی شادیهای زندگیت بازکنی
برای چیزی یاکسی غمگین باش
که بتوارزش میده یابرات ارزش قائله
نگرانتم وبرای موفقیتت دعامی کنم بخواه شادباشی شادشاد
نگاه کن غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب میشود
(( ساناز ))
*********************************
در وفاي عشق تو مشهور خوبانم چو شمع ....
شب نشين کوي سربازان و رندانم چو شمع....
روز و شب خوابم نميآيد به چشم غم پرست....
بس که در بيماري هجر تو گريانم چو شمع....
رشته صبرم به مقراض غمت ببريده شد......
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع....
گر کميت اشک گلگونم نبودي گرم رو.....
کي شدي روشن به گيتي راز پنهانم چو شمع....
در ميان آب و آتش همچنان سرگرم توست ...
اين دل زار نزار اشک بارانم چو شمع.....
در شب هجران مرا پروانه وصلي فرست....
ور نه از دردت جهاني را بسوزانم چو شمع......
(( سمانه ))
****************************
غنچه از خواب پرید
و گلی تازه به دنیا آمد .....
خار خندید و به گل گفت :
سلام
و جوابی نشنید
خار رنجید ولی هیچ نگفت
ساعتی چند گذشت
گل چه زیبا شده بود
دست بی رحمی آمد نزدیک
گل سراسیمه ز وحشت افسرد
لیک آن خار در آن دست خلید
و گل از مرگ رهید
صبح فردا که رسید
خار با شبنمی از خواب پرید
گل صمیمانه به او گفت ::
سلام
**************************
دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست
شکسته باد آنکه این چنینمان می خواست ...
(( زهرا ))
********************
این شعرو خیلی دوست دارم ، توی این شب سرد تقدیم به شما ، با آرزوی بهترین ها
**************
خورشید در قطب نیست
شبانه روزش همه شب
سرمائی که می سوزاند
و برفی عجیب
سپید...
مثل صبح
مثل خود را به مردن زدن
می ترسم
جای امنی در این مرگسرا می خواهم...
می روم..گوشه ای می نشینم
آسمانی بی ابر
اطلسی هایی تر
***********************************
چه زحمت ها کشیدم
تا ساختم کلبه ای از عشق ......
پی اش را کندم با اشک ..
ستونش را زدم با دل ...
سقف آن را پوشاندم از عاطفه ...
یــــــــارم کجاست ؟؟؟؟؟؟؟؟
توی تاق کلبه ام ...
آئینه ای از نور گذاشتم .....
کلبه ام را با دو چشمم فرش کردم ...
عطر عشق را پخش کردم در هوا ...
وای ...... پس یارم کجاست ؟؟؟؟؟
چه شتابان رفتم در کوی عشق ..
تا بیابم او را ....
گشتم در کوی عشق ..
پرکشیدم در هوایش ...
یافتمش ........
به کلبه ام آوردمش ..
با چه ذوقی . روی سر نشاندمش ...
با چه عشقی . با چه مهری آتشین . بوسیدمش ....
افســـــــــو س .....!!!!!!!!!!
که خیالی بیش نبود
کلــــــــــــــــــــــــــبه ی عشق ........
افســــــــــــــــــــــــــــــوس ::::
که در کلبه ی عشق یاری نبود ...
همدم و همراهی نبود .....
من ماندم و یک کلبه ی سرد .....
من بودم و یک دنیا درد .....
آخرش نفهمیدم کو ...
یــــــــــــــــــــار بود یا خــــــــــــــــــــــــــــار !!!!!!! ؟؟؟؟؟؟؟؟
او دگر یارم نبود ...
همدم و غمخوارم نبود ....
کلبه ی عشق را آتش زدم
تا بسازم کلبه ی تنهائی ............
(( غـــــــــروب ))
******************
دل هوای گریه کردن دارد امشب
شانه ای نیست ......
شمع چه بیصبرانه می سوزد
لیک پروانه ای نیست ......
آسمان چشمانم پر زابر
بارشی نیست .......
برف سیلی میزند بر چارچوب پنجره
شیشه ای نیست .......
سفرها می کنم در بغض سینه
جاده ای نیست ....
همچنان آواره و بی سرپناه
خانه ای نیست .....
(( غـــــــــروب ))
**********************
به چه کس گویم که هنوز یارم توئی ...
مونس شبهای تنهایم توئی .....
همدم تنهائیم ..
سوژه شعر و غم و رسوائیم ...
در تمام لحظه هام ......
یادم توئی ... فکرم توئی .... عشقم توئی ...
سوز و گذار شعر و اشعارم توئی ...
چه شبی شد امشب با یادت .............
کاش خورشید بمیرد ....!!!
زندگی در رگهایش ...
دگر جان نگیرد ....
تا بماند با من امشب ...
بماند با تو ... بماند با ما .....
کاش خورشید بمیرد ....!!!
من هم بمیرم با او ....
که امشب زندگیها کرده ام با یاد تو .....
کاش خورشید بمیرد ...
منهم بمـــــــــــــــــــــــیرم با یاد تو ......
(( غـــــروب ))